به گزارش ایکنا از اصفهان، سید روح الله رضوانی، روانشناس بالینی، در وبینار آنلاین جهاد دانشگاهی واحد اصفهان با عنوان زندگی در محاصره کرونا، در خصوص کنترل و به حداقل رساندن استرس ناشی از کرونا، اظهار کرد: تغییر در زندگی ما انسانها حتی اگر خوشایند هم باشد، استرسآمیز است، چون تغییر ما را با ابهامهایی مواجه میکند که باعث میشود مجبور به تلاش برای تطبیق دادن خودمان با شرایط جدید شویم و یکسری نابلدیها و ابهامهایی را تحمل کنیم.
وی افزود: زمانی که این تغییرات ناخواسته و ناخوشایند باشد، طبیعتا فشار و استرس وارده بسیار بیشتر خواهد بود. استرس همان هزینهای است که ما میپردازیم تا خود را با شرایط جدیدی که در پدیده کرونا ناخواسته و ناخوشایند است، تطبیق دهیم. باید بپذیریم که تحمل این فشار روانی، هزینه زندگی ماست و نباید آن را به عنوان یک فاکتور الزاما مزاحم در نظر بگیریم. این را هم باید بپذیریم که همیشه قرار نیست تغییرات بر وفق مراد ما و رو به جلو باشد.
این روانشناس بالینی اضافه کرد: اگر سازگاری با شرایط جدید را بلد نباشیم، این استرس میتواند در ما اختلالهایی ایجاد کند. نکته مهم این است که بپذیریم تحمل و پذیرش این فشار روانی، هزینهای است که باید برای زندگی خودمان بپردازیم و اگر بخواهیم از پرداخت این هزینههای روانی انصراف بدهیم یا فرار کنیم، در اصل از زندگی کردن فرار کرده و هزینههای زندگی را به درستی درک نکردهایم.
شرایط جدید نظمپذیری جدید میطلبد
رضوانی ادامه داد: برای اینکه استرس را برای خود تحملپذیرتر کنیم، اولین شرط آن این است که به خودمان مهلت بدهیم. ممکن است برای تطبیق با شرایط جدید و به دلیل ترس شدید دچار شتابزدگی شویم و فکر کنیم باید هر چه سریعتر خودمان را با این شرایط وفق دهیم، در حالی که ابتدا باید برای یافتن راهحل به خودمان مهلت بدهیم. بعد از مهلت دادن باید نظم جدید زندگی خودمان را پیدا کنیم. طبیعتا در این شرایط نمیتوانیم با فرمولهای گذشته زندگی کنیم و باید بتوانیم روشها و نظمپذیریهای جدید در زندگیمان ایجاد کنیم. اشتباه استراتژیکی که بسیاری از افراد در این شرایط مرتکب میشوند، این است که منتظرند این شرایط تمام شود تا زندگی قبلی خود را ادامه دهند. ممکن است شرایط فعلی ماهها و حتی سالها طول بکشد، چون هیچ پیشبینی دقیق و مشخصی از شرایط فعلی وجود ندارد و ما نمیتوانیم منتظر تمام شدن این شرایط بمانیم و دوباره به زندگی طبیعی قبلی خود برگردیم.
وی بیان کرد: اگر فرض را بر این بگذاریم که شرایط فعلی ممکن است ماهها طول بکشد، باید این واقعیت را در نظر بگیریم که نیازهای روانی ما منتظر نمیمانند تا این شرایط تحمیل شده تمام شود. ما در هر شرایطی به احساس مفید بودن، نشاط و تفریح و صمیمیت و روابط اجتماعی نیاز داریم. ما هم نمیتوانیم این نیازهای روانی اساسی را مدت زمان زیادی به تاخیر بیندازیم. درست است که در بعضی از شرایط باید این هنر را داشته باشیم که برآورده ساختن نیازهایمان را به تاخیر بیندازیم تا شرایط مطلوب فرا برسد، ولی به تاخیر انداختن اگر طولانی باشد، ما را دچار اختلالاتی مثل افسردگی و ضعف روانی میکند. ما در این شرایط نمیتوانیم همان کیفیت سابق را از احساس مفید بودن یا لذت بردن تجربه کنیم. طبیعتا بسیار غیرواقعبینانه است که انتظار داشته باشیم همان احساس مفید بودنی را تجربه کنیم که قبل از کرونا تجربه میکردیم. اصل نیازها برقرار است، ولی کیفیت و کمیت و روش برآورده ساختن نیازها چیزی است که ما باید راهش را پیدا کرده و پذیرش آن را در خودمان ایجاد کنیم.
معاشرت در فضای مجازی را باید جدیتر گرفت
این روانشناس بالینی تصریح کرد: شاید اکنون بهترین زمان باشد برای اینکه به جای احساس مفید بودن از درآمد و رشد شغلی، از مهارتآموزی و یادگیری، احساس مفید بودن در خودم ایجاد کنم. به جای اینکه از مهمانیها و حضور در جمعهای دوستانه احساس صمیمیت به دست آورم، زمان آن رسیده است که جنس دیگری از معاشرت را تجربه کنم که با واقعیتهای شرایط کرونا منطبق باشد. معاشرتها در فضای مجازی را باید جدیتر گرفت و از امکانات این فضا بیشتر استفاده کرد.
وی ادامه داد: این نکته را باید در نظر بگیریم که نیازها با انتظارات متفاوت است. نیاز اگر برآورده نشود، ما بیمار میشویم و انتظار اگر برآورده نشود، ما کیفیت مطلوبی را که میخواهیم به دست نمیآوریم، ولی الزاما بیمار نمیشویم؛ برای مثال همه ما به خوردن آب نیاز داریم و اگر آب به بدنمان نرسد بیمار میشویم، بنابراین در هر شرایطی و به هر نحوی باید آب به بدنمان برسانیم، ولی آبمیوه نیاز نیست، انتظار است. ما اگر آبمیوه بخوریم، لذت برده و کیفیت مطلوبتری را تجربه میکنیم، ولی اگر هم نخوریم بیمار نمیشویم. در این شرایط باید مراقب باشیم که نیازهای روانی با انتظارات اشتباه گرفته نشود.
چهار نیاز روانی
وی با بیان اینکه ما چهار نیاز روانی بسیار مهم داریم تا بتوانیم سلامت روانی خودمان را تامین کنیم، افزود: نیاز اول، احساس مفید بودن است. ما حتما باید فعالیتهایی انجام دهیم که احساس رشد داشته باشیم. این رشد الزاما نباید رشد اقتصادی یا صنعتی باشد. نیاز دوم، نیاز به تفریح و سرگرمی و نشاط است. ما حتما باید فعالیتهایی انجام دهیم که لذتبخش باشد و نیازهای سیستم عصبیمان را تامین کند، البته باید لذتهای متناسب با این شرایط را برای خودمان تعریف کنیم، این لذتها حتما باید در دسترس و سالم باشد تا از ما مراقبت کند.
وی افزود: نیاز سوم، نیاز به صمیمیت و معاشرت و روابط است. ما حتما باید روابطی داشته باشیم که در ارتباط با دیگران احساس کنیم که اهمیت داریم، دوستداشتنی هستیم و دیگران را میتوانیم دوست داشته باشیم. این احساس صمیمیت و تعلق خاطر در تحمل استرس بسیار تعیینکننده است، چرا که هورمون آکسی توسین از ما در برابر استرس و فشار روانی مراقبت میکند و هر چه این هورمون در سیستم عصبی ما بیشتر ترشح شود، مقاومت ما در برابر استرس و فشار روانی افزایش پیدا میکند. آنچه میتواند آکسی توسین را در سیستم عصبی من افزایش دهد، روابط صمیمانه و لذتبخش است. نیاز چهارم، نیاز به آرامش است. ما حتما باید فعالیتهایی داشته باشیم که به ما احساس آرام بودن و قرار و سکون بدهد؛ مثل عبادت، مطالعه، گوش دادن به موسیقی و … . اگر برای تامین این نیازها راههایی متناسب با شرایط فعلی پیدا کنیم، بدون اصرار به داشتن کموکیف سابق، میتوانیم در برابر استرسهای ناشی از این شرایط تحمیلی از خودمان مراقبت کنیم.
ناامیدی، کیفیت زندگی را کاهش میدهد
رضوانی اظهار کرد: اولین چیزی که باعث کاهش کیفیت زندگی در این شرایط میشود، این است که ما با تمرکز افراطی بر آینده، خودمان را پیشاپیش ناامید میکنیم. وقتی ما به این نتیجه برسیم که شرایط بد کنونی تغییر نخواهد کرد، احساس ناامیدی در ما ایجاد میشود. این نتیجهگیری ناامیدکننده خود نتیجه تمرکز بیش از حد ما بر آینده است. ما بیش از حد میخواهیم تکلیف خودمان با آینده را مشخص کنیم و بدانیم در آینده قرار است چه اتفاقی بیفتد و اصرار داریم مطمئن شویم که آینده همانطور خواهد شد که ما دوست داریم، یا میتوانیم پذیریم یا تحمل کنیم. اصرار بیش از حد بر تعیین تکلیف آینده، زمانی که علائم فعلی منفی است، اکثر ما دچار این خطای شناختی میشویم که آینده را به صورت منفی پیشبینی میکنیم و نتیجه آن، ناامیدی است. ضعفی که در جامعه ما بسیار شایع است، عدم تحمل بلاتکلیفی هست. کسانی که توان تحمل بلاتکلیفی و ابهام را ندارند و اصرار دارند که همه چیز به خصوص آینده را بدانند، واقعیتهای کنونی اجازه نمیدهد که آینده را آنطور که دوست دارند پیشبینی کنند، حاضر به تحمل ابهام هم نیستند، در نتیجه میگویند قرار است همه چیز بد پیش برود.
وی اضافه کرد: اولین شرط مقابله با این ناامیدی که به کیفیت زندگی آسیب میزند، این است که در پاسخ به این سوال که چه خواهد شد، به یک واقعیت بسیار مهم تکیه کنم و آن، ندانستن است. ما نباید خودمان را درگیر افکار فاجعهساز کرده و بگوییم سرانجام همه چیز بدبختی و نداری و بیماری و مرگ است و نه اینکه خودمان را دچار خوش خیالیهای کاذب کرده و فکر کنیم زندگی به روال قبل برمیگردد و هیچ اتفاق بدی برای ما رخ نخواهد داد. هیچ کدام از اینها واقعیت ندارد. واقعیت اصلی در مورد آینده این است که نمیدانیم در آینده چه اتفاقی میافتد، ولی میدانیم که اگر در حال حاضر این اصول را رعایت کنیم، میتوانیم از خودمان بهتر مراقبت کنیم، یا اگر بر یکسری مهارتآموزیها متمرکز شویم، میتوانیم آینده را بهتر پیش ببریم. میدانیم که نهایتا برای هر بیماریای راه درمانی پیدا میشود و ما هم میتوانیم به آن زمان برسیم تا از این روشهای درمانی استفاده کنیم، یا اینکه اگر هم به این بیماری مبتلا شدیم، امید به درمان آن زیاد است.
این روانشناس بالینی با اشاره به دیگر عوامل موثر در کیفیت زندگی، گفت: عامل اول، رعایت اخلاقیات است. هر شرایطی اخلاقیات خاص خودش را میطلبد و در شرایط کنونی، یکی از مهمترین این اخلاقیات، مسئولیتپذیری اجتماعی است. ما باید خودمان را نسبت به خانواده و جامعه مسئول بدانیم تا بتوانیم از آنها مراقبت کنیم. یکی دیگر از این اخلاقیات این است که حتما باید فعال باشیم. متاسفانه بسیاری از ما دغدغه این را داریم که چرا از رشد و پیشرفت بازماندیم و خودمان را در انتظاری منفعلانه نگه داشتهایم تا شرایط به روال سابق برگردد و سپس با سرعت ده برابر پیشرفت کنیم، در حالی که در شرایط فعلی باید به فعال بودن توجه کنیم تا پیشرفت کردن. نظم نیز جزء اخلاقیات این شرایط است. بسیاری از افراد در این شرایط، نظم زندگیشان را کنار گذاشتهاند. شرایط قرنطینه و بحران کرونا تمام میشود، ولی ممکن است ما بعد از پایان این دوران به انسان بینظمی تبدیل شده باشیم که هر وقت دلمان خواست، کارهایمان را انجام دهیم.
وی افزود: بعد از رعایت اخلاقیات، اصل دیگری که کیفیت زندگی را حفظ میکند، این است که حتما باید پروژه داشته باشیم. پروژه یعنی هدفی که قرار است ما را به دستاورد مشخصی در بازه زمانی معینی برساند. ما نمیدانیم شرایط فعلی چقدر طول میکشد، ولی باید پروژه مخصوص دوران کرونا را داشته باشم. شاید اکنون بهترین زمان است برای اینکه پروژههایی را در زندگی شروع کنیم که نیاز داشته مدتی تنها باشیم، یا روابطمان را کاهش دهیم، یا در خانه بمانیم. حتی اگر بحران کرونا وجود نمیداشت و کسانی بودند که پروژهای در زندگیشان نداشتند، زندگیشان کیفیت نمیداشت. ما نمیتوانیم به افراد توصیه کنیم که چه پروژهای داشته باشند، هر کس شرایطی در زندگی دارد که خودش میتواند برای خودش پروژههایی تعریف کند.
رضوانی ادامه داد: اصل بعدی برای حفظ کیفیت زندگی، روابط است. اگر کسی تمام برنامههای زندگیاش بر وفق مراد پیش برود، ولی در زندگی رابطهای آزاردهنده و تنشآمیز داشته باشد، میتواند کیفیت مطلوب دیگر بخشهای زندگی را زیر سوال ببرد. به همین دلیل، مهم است که ما روابطمان با افراد مهم زندگیمان را درست تنظیم کنیم. در شرایط قرنطینه خانگی چون اعضای خانواده تعاملات بسیار بیشتری با یکدیگر دارند، حفظ این روابط سختتر است و در کنار آن، روابطی که قبلا برای ما لذتبخش و خوشایند بود و برای آنها از خانه بیرون میرفتیم، محدود شده است. در این شرایط باید افراد مهم زندگی خودمان به خصوص در محیط خانواده را به سه سطح تقسیم کنیم؛ کسانی که میتوانیم با آنها صمیمی باشیم، در سطح اول قرار دارند و ما باید بیشترین زمان را با آنها بگذرانیم. در سطح پایینتر، کسانی قرار دارند که نمیتوانیم با آنها صمیمی باشیم، ولی میتوانیم رابطهای محترمانه با آنها داشته باشیم و حقوقشان را حفظ کنیم. اگر با کسی از اعضای خانواده رابطه محترمانه هم نمیتوانیم داشته باشیم، باید بپذیریم که حداقل رابطهای سازگارانه برقرار کنیم، یعنی سعی کنیم که با او وارد منازعه و مشاجره نشویم، چون در غیر این صورت تمام کیفیت زندگی ما کاهش مییابد. بنابراین هر مدارا و شفقتی لازم است.
وی اضافه کرد: اصل بعدی برای حفظ کیفیت زندگی این است که ما به هر حال نیاز به فعالیت لذتبخش داریم، حتی اگر خرد و اندک باشد و فعلا باید به همان قناعت کنیم.
این روانشناس بالینی در خصوص نحوه تعامل با کودکان در شرایط فعلی، گفت: کودکان به اندازه بزرگسالان به الگوهای زندگی امروزی وابسته نیستند و به اندازه سن و سال خودشان یاد گرفته و عادت کردهاند و نگاهشان به بزرگترهاست. اگر آنها ببینند که ما در بازیهای ساده ولی همراه با صمیمیت با آنها همراهی میکنیم، مشتاق میشوند که همین سرگرمیها را تجربه کنند. کودکان میبینند مجبورند با بزرگترهایی زمان بگذرانند که درگیر خودشان هستند و با آنها همراهی نمیکنند، بنابراین گیج میشوند و نمیدانند چگونه باید زمان بگذرانند و از زندگی خود لذت ببرند. این بزرگسالان هستند که الگوی کودکان قرار میگیرند. اگر ما یاد بگیریم که در بازیها یا گفتوگوهای ذهنی آنها مشارکت کنیم، آن وقت کودکان نیز میتوانند با شرایط همراهی کنند. آنها در این شرایط همبازی ندارند و ما بزرگترها نیز نتوانستهایم همبازی خوبی برای آنها باشیم، چون بیش از حد درگیر انگیزههای رشد و پیشرفت و تامین رفاه و امکانات بودهایم. کودکان یکی از قسمتهای فراموش شده زندگی قبلی ما هستند که به دلیل شرایط فعلی، بیشتر در معرض دید ما قرار گرفتهاند و این دوران، زمانی است که باید تمرین کنیم چطور با آنها همبازی شویم.